۱۳۸۷ آبان ۲۹, چهارشنبه

سیر روز در شب (یا) سخنی با آقای زنجانپور

نمایشنامه های اونیل پیش ضمینه می خواهد حالا نه پیش ضمینه به آن معنی عمیقش حد اقل مثلا مثل چخوف باید جو داستان را درک کنی اگر ظنز چخوف را نفهمی بیشتر مضحک میشود
در مورد اونیل هم همین است شاید ایراد از ما بود که در این جو نبودیم اما آقای عزیز من بازی ها را هم درک نکردم قرار بود نقش ها وازده و تلخ باشند که نبودند قرار بود دکور حس تلخی را منعکس کنند که نکرد حتی آن طنز خفیف هم به بقیه نمایش نمی چسبید
من فقط از بازی تاج میر خوشم آمد یعنی تا وقتی که بود صحنه یک چیزی داشت یه وزنی.
بدترین ضربه هم بازی گلچهره سجادیه بود کسی که مهمترین عنصر داستان است البته قبول دارم نقشی سختی بود آن همی گسستگی افکار سخت در می آید که خوب در نیامد .
راستش بعد تاتر با خودم گفتم حالا که چه قرار بود چیزی به من بدهد ؟ قرار بود در یادم بماند ؟
نداد ، نماند.
فقط چند دیالوگ خوب که آن هم گم شد در آن حجم خواب آلودگی ما
آقای زنجان پور معذرت میخواهم من هم میفهمم کار هنری چه دردسری دارد و بدتر آنکه کسی در موقع کار خوابش بگیرد ( باور کن می فهمم) اما کاش طور دیگری بودید کاش آن حس ترس و هیجان که در تاتر به ما دست میدهد را جدی میگرفتید .
"در سیر روز در شب یک خانواده ایرلندی - امریکایی از هم پاشیده به نمایش درمی‌آید. ‌مادر این خانواده گرفتار مرفین است، جیمی پسر بزرگ‌تر دائم‌الخمر و تونی پسر کوچک‌تر دچار بیماری سل و مرگ زودرس شده است. پدر هم نمی‌تواند مرکز توجهات و غلبه بر دردهای خانواده باشد. نبودن کانون و گرانیگاه عاطفی عامل اساسی این از هم پاشیدگی و گسست شده است. تجربه‌ای که خاص اونیل است و بستر این موقعیت قابل تعمیم به تمامی زندگی‌های آمريکایی است."
+ عنوان مطلب را عاریه گرفته شده از ایشان است
+ البته بعضی ها خوششان آمده بود

هیچ نظری موجود نیست: