۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه

چه غمگنانه می دانی همه چیز را پیش بینی می کنی شان
و وقتی نوبت توست
نه ورقی مانده
نه آن جام جهان بینت



۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

fade out again

کاش کسی پیدا شود این سرنوشت لعنتی را مومیایی کند برای هزاران سال، در خواب و بدون تغییر

۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

خاطره خود کلانتر جان است بر سرت بشکند هوار شود

عزیز ، برادر ، دوست امتحانم نکن بگذار همان همیشه بازنده بمانم .

۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه

اکنون که می روی به هر سرزمینی تحفه ای بیاور و آیینه حتی اگر ما نباشیم ، تمنایمان هست که هست.
امید بده تقدیرمان را به روشنی و پاکی حتی اگر در کفن یافتیش
و فقط کمی مهربان تر باش با خاطرات ما ، فقط کمی .

۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

و من جلاد خویشم با سلاحی به کندی عمرم

چه مضحک و غم انگیز است که تمام مشکلات من را به تعبیر خودش ساده می بیند نگران اینم که چرا از درون نمی توانم آن قدر احمق باشم که او میبیند سر راست بدون درگیری این همه ادم که منم و هیچ کدام من نیستم