‏نمایش پست‌ها با برچسب requiem for a dream. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب requiem for a dream. نمایش همه پست‌ها

۱۳۸۷ اسفند ۳۰, جمعه

Don't walk away

شعبده بازان لبخند در شب کلاه درد
با جا پای ژرف تر از شادی در گذر گاه پرندگان
در برابر تندر می ایستند
خانه را روشن می کنند و









می میرند ...

۱۳۸۷ اسفند ۲۱, چهارشنبه

اولین و آخرین

مبهوت خیره می شوم انگار از اعماق اقیانوس سکون با فشار صدایی بالا بیایی بدون اینکه فرصت عادت کردن به این نور به این هوا را داشته باشی وقتی یک تاریخ ساده به یادت می آور که زمان حتی برای تو هم درجا نمی زند ، تو هم راه آن همه را می روی که روزی تکفیرشان میکردی و تمام می شوی .
دیگر کلمات هم معنی خودشان را نمی دهند ساعت ها با پوزخندی جای روز ها را میگیرند و روزها از سر نادیده گرفته شدن جای سال ها را خسته تر از آنم که بفهمانمشان سر جایخود نیستند ، مگر من جای خودم هستم ؟
اگر جای رضا قاسمی سایه اش دارد زندگی می کند من مدت هاست کسی را می بینم که غریبه است به جای من و من فقط به اندازه ی یک دانای کل می توانم وجود داشته باشم میبینم و به خواب می روم همین .

خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش
مانیم که یا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم
هر پسین

۱۳۸۷ اسفند ۸, پنجشنبه

Give me my,Give me my

It's time now!
My time now!
Give me my, give me my wings
p.n : Knowing... Yearning... you know
I should have run... but I stayed
Maybe I always knew,
My fragile dreams would be broken for you.

۱۳۸۷ اسفند ۵, دوشنبه

run,run

قهرمان درون من بر روی ریل دراز کشیده و منتظر صدای قطاری است که از شهر نزدیکانم می آید و برای این شامورتی بازی هورا سر می کشند بدون آنکه بدانند این آخرین نمایش است .
این دفعه وقتی پرده بالا می رود ، کسی تعظیم نخواهد کرد فقط بوی کافور و تصویر ترمه

۱۳۸۷ بهمن ۲۶, شنبه

جرم این است . جرم این است

اي كاش مي توانستم
يك لحظه مي توانستم اي كاش
بر شانه هاي خود بنشانم
اين خلق بي شمار راگرد حباب خاك بگردانم
چتا با دو چشم خويش ببينند كه خورشيدشان كجاست
و باورم كنند.
اي كاش
مي توانستم!

این جنگ نیروی تازه نفس میخواهد نه یک سوار بی سپر که چشمانش فقط قرمز مات را می بیند از خونی که دلمه بسته است و یا شاید هنوز هم جاری است از فرق سرش

مرا اگر خود نبود اين بند، شايد بامدادي همچو يادي دور و لغزان،
مي گذشتم از تراز خاک سرد پست ...
جرم اين است !
جرم اين است !