۱۳۸۷ شهریور ۱۶, شنبه

رفتم سر کوچه یه پاکت سیگار بگیرم رفتم اون دنیا تا بمیرم

نمایشنامه : جنگیدن برای چیز هایی که دوستشان دارید یا رفتم سر کوچه یه پاکت سیگار بگیرم رفتم اون دنیا تا بمیرم
پرده اول :از در و دیوار کثافت می بارد ولی هنوز امیدی هست .. امید اینکه کسی تفنگی این نزدیکی ها گذاشته باشه برای روز مبادایش در این سرای بی کسی لعنت بر کسی که به در بزند حوصله ی نصیحت ندارم گفتم که گفته باشم
پرده دوم :وقتی که بارون نمیاد ابر زمستون نمی آد این همه ناودون چی چی ؟
پرده سوم : الشر فی ما وقع ( شر در اتفاقی است که می افتد )زیاد خوشحال نباش اوکی

هیچ نظری موجود نیست: