۱۳۹۰ خرداد ۱۴, شنبه

من بد بودم اما بدی نبودم از بدی گریختم و دنیا مرا نفرین کرد و سالِ بد دررسید: سالِ اشکِ پوری، سالِ خونِ مرتضا سالِ تاریکی

می دانی ما از همان اول هم آدم های گهی بودیم همین هم شد که اسممان را این گذاشتند نه آرش که برای کسی فداکاری کنیم نه سیاوش که برویم از امتحانی سالم بیرون بیاییم گفتند تو بشو این یک اسم تخمی که آدم را یاد ساقی ها و کاسب های بی پدر و مادری می اندازد که پول را می گیرند و جنس را نمی دهند . بعدش دیگر کسی از ما نخواست برایش مایه برویم یعنی همان اول که خودت را معرفی می کردی همه می فهمیدند با چه عنی طرفند که نباید هیچ وقت کارشان به این جاکش بی افتند .

هیچ نظری موجود نیست: