۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه

این سیاست حرامزاده از ما بیرون نمی رود ( نمی کشد شاید ) وقتی عاشقانه نامجو می چسبد به برادر سعید آن هم نوع امامی اش دیگر تو خود بخوان . کار به دانجا می رسد که این بلاگ چس ناله ما که ماه ها بود پستی به خود نمی دید در عرض 2 روز سه پست عاشقانه - سیاسی به خود می بیند
حالا ما هی خودمان را خفه می کنیم که این یک جا را نرین با سیاست بهش بزار همان چس ناله های یک ذهن معلول باقی بماند اما نمی شود یا نمی گذارند آن چهره بشاش و شاد حسین جان را در اخبار با آن مجری اش که آدم را یاد دستمال یزدی می اندازد به همه جای آدم فشار می آورد تازه من هم یاد گرفتم چطور می شود تنفر به قول سپهری در همه ذرات وجودت متبلور بشود به چه گل درشتی . آنقدر که جواب اس ام اس دوست نیمچه مذهبی ات را هم ندهی و با خودت بگویی برود به درک به پدرت یاد آور شوی اندازه گاو از سیاست چیزی نمی فهمد و با خودت فکر کنی چه دنیای فاکی است که کسی به تو می گوید چگوارا در حالی که ما فقط اشتباهی در داستان دائی جان ناپلئون جای قاسم بودیم

هیچ نظری موجود نیست: