۱۳۹۳ مهر ۱۴, دوشنبه

احتمالا هزینه گزافی بود چهار سال از زندگی برای آنکه یاد بگیرم ایده آل هایم از زندگی را به هیچ موجود و وضعیتی نفروشم. بدانم که آن حجم از عادی بودن زندگی، همیشه مطیع دیگران بودن، بزدلی و فرار از هر چیزی، زندگی کردن با مشخصات دیگران، هر روز شبیه یک نفر بودن، دگم و متحجر بودن در لفافه ای از روشنفکری و مدرن زندگی کردن؛ هیچ کدام برای من راه زندگی نیست. هر چند این میان من نیز گاهی وادادم خسته شدم بی خیال تمام آن ایده ها شدم اما از خوب حادثه یا از خوش اقبالی من تا ته در آن کثافت زندگی فرو نرفتم 

هیچ نظری موجود نیست: