۱۳۹۱ مرداد ۳۰, دوشنبه

جامی که از سرنوشت سیاه ما غرق آب شد 
جانی که از هزار لشگر غم تباه شد 

یک تیر در این خشاب تخمی دنیا بیش نبود 
آن هم از بد حادثه عاشق این گدا شد

یکی رخت عافیت به جان خرید و رفت
آن دیگری تابوت را زمین گذاشت و رفیق نیمه راه شد

آن غریق که از آب سیاه سرنوشت جامی گرفت
هزار لشگر غم را به جانی خرید و سرفراز شد

هیچ نظری موجود نیست: