۱۳۸۷ آذر ۲۶, سه‌شنبه

این روز های برفی شباهت عجیبی با زندگی ما دارند وقتی برف می آید با همه سرد بودنش با همه ی شب بودنش اما باز خوب است هر چند می دانی کوتاه هستند و زود تمام می شوند فردا خورشیدی خواهد بود که قرار است منبع خوبی و روشنی باشد اما برای این قوم مردم گریز و وازده خورشید آن زن زیبای عشوه گر نیست .

نگاه کن که من کجا رسیده ام
به کهکشان به بیکران به جاودان
کنون که آمدیم تا به اوجها
مرا بشوی با شراب موجها
مرا بپیچ در حریر بوسه ات
مرا بخواه در شبان دیر پا
مرا دگر رها مکن
از این ستاره ها جدا مکن

هیچ نظری موجود نیست: