زمانی کسانی بودند که همه چیز را می دانستند .
می دانستند تنها راه رسیدن به سعادت انقلاب کردن است و داشتن یک پیشوا .
آنها راه درست زندگی کردن را کشف کرده بودن خوشبختی همچون همای سعادتی بر سر رویشان ...
بر سر و رویشان شاشید چنان که هنوز بعد از سی سال بوی شاشش همه زندگی ما را بر داشته .
حالا این نسل شده یک مصیبت یک فاجعه که عین سرطان همه نواحی زندگی ما را پر کرده ،
عاشقیت خودش در ترازوی عرق سگی سنجیده می شده اما حالا می خواهد عاشقیت ما را در ترازو عقل معاش بسنجد .
ایدئولوژی اش مارکس بوده و شریعتی و نیچه حالا می خواهد من شیعه اثنی عشری باشم .
برای باد معده رفیق رجوی بیانیه صادر می کرده و دست به اعتصاب و تظاهرات میزده ، حالا می خواهد من برای زندگی کردن برای گرفتن فقط قسمتی از روحم هم تلاش نکنم و مثل یک سگ مطیع باشم.
آخر می دانید این نسل همه چیز را می داند
۱۳۸۷ آذر ۲۰, چهارشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر