شانزده آذر است
حالا با تمام تلخیم باز هم دلم تنگ می شود برایش
زمان زیادی طول می کشد تا بفهمی اولین همخوابگی روحت و از دست دادن باکره گیش کی و کجا بوده است حال اینکه این فهمدین حالت را بدتر می کند .
قرار بود من دنیای را بسازم ، می دانید ؟
قرار بود من با پدرم فرق کنم ، می دانید ؟
تمامی این قرار ها حالا شده است یک نوستالژی سنگین که فقط وزنش رفتن این راه را سختتر می کند .
شانزده آذز است
۱۳۸۷ آذر ۱۶, شنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر