می دانی من بزرگ ترین افسانه ی تمام شدنم داستانم را که بخوانی پر است از محو شدن شبیه گنجشکان نشسته بر یک درخت به اشارتی پرواز می کنم نقطه می شوم بی هیچ اعلامی و اخطاری .
رولت ایرانی دقیقا معنی زندگی حالای ماست .... برنده ندارد و بد تر از آن اینکه پایان ندارد حالا دیگر این شلیک به خود نیست که عذاب آور شده این تکرار است و تکرار و تکرار .... حداقل در این تکرار ما انتخاب کردیم سقوط کنیم یا شاید انتخاب شدیم نمیدانم "در یک قدمی پرتگاه گناه است و بر قله ی تقوا نشسته ام سقوط را عشق است" روزبه روزبهانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر