اکنون که می روی به هر سرزمینی تحفه ای بیاور و آیینه حتی اگر ما نباشیم ، تمنایمان هست که هست. امید بده تقدیرمان را به روشنی و پاکی حتی اگر در کفن یافتیش و فقط کمی مهربان تر باش با خاطرات ما ، فقط کمی .
چه مضحک و غم انگیز است که تمام مشکلات من را به تعبیر خودش ساده می بیند نگران اینم که چرا از درون نمی توانم آن قدر احمق باشم که او میبیند سر راست بدون درگیری این همه ادم که منم و هیچ کدام من نیستم
رولت ایرانی دقیقا معنی زندگی حالای ماست .... برنده ندارد و بد تر از آن اینکه پایان ندارد حالا دیگر این شلیک به خود نیست که عذاب آور شده این تکرار است و تکرار و تکرار .... حداقل در این تکرار ما انتخاب کردیم سقوط کنیم یا شاید انتخاب شدیم نمیدانم "در یک قدمی پرتگاه گناه است و بر قله ی تقوا نشسته ام سقوط را عشق است" روزبه روزبهانی